جرات فاصله هایی که نمیشد تکرار....
سلام! به همه شمایی که تنهام نذاشتین!ممنون به خاطر لطف همیشگیتون! "دل اگر رفت شبی کاش دعایی بکنیم!
:::::::::::::::
کوچه را آب گرفت ونرسیدم به قرار!...
بارش لعنتی اش تند شده لاکردار
توی این بارش یکریز کلاغی پر زد
چه بگویم که خدا لج شده با من انگار
چه قدرنقشه کشیدم که خرابش نکنم
حرف هایی که قرار است بگویم اینبار
وچه بی حوصله از فرصتمان کم کردم!!!...
جرات فاصله هایی که نمی شدتکرار
همه تقصیر خودم بود؛نمی فهمیدم
لعنتم برخودم وهرچه که دارم به تبار
همه ی شهر خبر دار شد از گریه ی من
که تو رفتی به سفر دیر شدو....سوت قطار......
روی این ریل حضور تو چه گرم است هنوز
گرچه من یخ زدم از نقطه ی کور دیدار....
وقت برگشتن من بند شدو بند آمد!!
نوبت چشمم شد تا که ببارد رگبار....
کاش یک بار تو را.... کاش تو را میدیدم!
فرصت دیدن چشمان تو تنها یک بار........
□□□
کاش یک بار تو را .....
وای تو را میبینم!!!!
تو که لبخند به لب تکیه زدی
بر دیوار.....
باورم نیست خدا باز به من رو کرده است
باید اینبار تو را سیر ببوسم ؛ بگذار....
....................................................!
امیدوارم لطف هایتان همیشه پابرجا باشد!
بیرون از این بازی